چهارمین روز از نشستهای هشتمین دوره ده روز با عکاسان ایران، عصر روز چهارشنبه سیزدهم آذرماه و با حضور هنرمندان، استادان، منتقدان و پژوهشگران هنر در گالری تابستان خانه هنرمندان برگزار شد.
در بخش نقد نمایشگاه که رامیار منوچهرزاده، عضو شورای هنری هشتمین دوره 10 روز با عکاسان ایران حضور داشت، رهام شیراز به نقد نمایشگاه پرداخت.
رهام شیراز در ابتدا گفت: نقد خودم را به دو قسمت تقسیم کردهام، یک قسمت بخش کیوریتوریال نمایشگاه است و بخش دیگر آن نیز خود نمایشگاه است که آثار هنرمندانی را که در این نمایشگاه حضور دارند نقد خواهم کرد. قسمت کیوریتوریال را به دو قسمت چیزهایی که در نمایشگاه بوده و چیزهایی که در نمایشگاه نبوده، تقسیم کردم. در هفت دوره گذشته چیزهایی نبود که همیشه با خودم میگفتم که ای کاش باشد.
وی افزود: مساله دموکرات بودن قضیه با فضای عکاسی ایران، یک نکته خیلی جالب را برای من باز میکرد و اینکه چقدر خطرناک بود. آن چیزی که در دموکرات بودن دوره های نخست این نمایشگاه مشاهده میکردم این بود که میخواستند همه را بازی دهند. شما کاملا مشاهده میکردید که مساله تنها کاملا در سطح طی میشود؛ البته تا همین سال گذشته نیز این اتفاق رخ داد و ما نمود متوسطی از کل عکاسی ایران را داشتیم و این اتفاق که میخواست کم کم تخصص را درگیر خودش کند، گویا یک مقداری منفور بود. اما همان سیستمی که نظرات شخصی مرا نمی پذیرفت، خیلی زود مشاهده کردم که سعی کرد به افراد و نگاه تخصصی بها دهد.
شیراز تصریح کرد: فکر میکنم نمایشگاه هشتمین دوره باز ارتقا یافته همان نگارش است. به هر حال آن طور که من شنیدهام، چهار نفر را با عجله به عنوان شورای هنری انتخاب کردند که قرار بر این شد که نگاه ذهنی و فرضیه های خودشان را در نسبت با معاصریت اعمال کنند و به آن سیستم تحمیل کنند. عملا این تحمیل اتفاق مهمی که شکل داد این بود که چهار کیوریتور به اجماع رسیدند و بسیار با عجله برنامهای را چیدند که تنها این 10 روز را برگزار کنند و نگاه فرضی خودشان را نسبت به معاصریت محک زدند. چیزی که از قبل میآید و مسلما همان لحظه تصمیم نگرفتند که معاصریت در عکاسی چیست. بنابراین به دلیل اینکه فرضی است، هیچوقت به معاصریت نمیرسیم.
این پژوهشگر بیان کرد: بنابراین ما حضور فرضیه پرداز را در مقام کیوریتور پررنگ دیدیم اما این ها بوده های این دوره است؛ در مورد نبوده ها، بخشی از نبوده ها براساس سیاستهایی که شکل گرفت که اجباری بود و تنها نبوده ای که به نظرم وجود داشت، این بود که شورای هنری، افراد نزدیک به خودشان را وارد این قضیه کردند و به دلیل اینکه زمانشان کم بود، یک ساختار را بر اساس آنچه که بوده باید به جلو میبردند و از آن مهمتر فراخوان ندادند. اولین روزی که وارد نمایشگاه شدم اولین چیزی که به ذوقم زد، آثاری از پروژه های شریعتی و ولیعصر بود و گفتم که چرا آنقدر عکاسان شریعتی و ولیعصر را بازی دادند و آنقدر زیاد است. بنابراین نبود فراخوان یک مساله مهم است.
رهام شیراز در بخش دیگری از سخنان خود خاطرنشان کرد: فکر میکنم این نمایشگاه باید به چهار پاره تقسیم میشد یعنی چهار عضو شورای هنری چهار قسمت نمایشگاه را با استیتمنت های خودشان معرفی میکردند و سپس انتخابها ذیل آن استیتمنت ها کاملا روشن بود. یعنی در فضای عکاسی ایران روشنگری می کردند که چرا و چگونه پروژه ها انتخاب شده است.
شیراز ادامه داد: پیشنهاد می کنم که تا بهمن ماه تکلیف کیوریتورها روشن شود و زمانی که این اتفاق افتاد، مانیفست های آنها نیز استخراج شود و از الان به عنوان مانیفیست شخصی خودشان در کشور چالش ایجاد کنند. من با چهار روز مطالعه روی این نمایشگاه، به این نتیجه رسیدم که خودم کیوریتور پنجم باشم و این نمایشگاه را براساس آنچه که هست، سازماندهی کنم و به جای کیوریتورها مانیفست صادر کنم. آنچه که اهمیت دارد، رسانه عکاسی است یعنی اگر ما در این نمایشگاه درباره عکاسی صحبت میکنیم، باید بتوانیم هر اثر را در زاویهای گسترش دهیم. به نظر من رسالت معاصریت به واسطه تمام تئوری هایی که وجود دارد، در این یک جمله نهفته است. هشتمین دوره ده روز با عکاسان نسبت به دوره های گذشته بسیار پیشرفت داشته و به نظرم این مجموعه، مجموعه موفقی بوده است. اینکه من توانستم آثار 5 عکاس را با سلیقه خودم تأیید کنم، نشان از پیشرفت این نمایشگاه بوده است و مگر میشود در یک نمایشگاه تمام آثار موفق باشند. مجموعه موفق یعنی اینکه مخاطب در هر مجموعه بتواند یک یا دو مجموعه را برای خودش بردارد. بنابراین این مساله به هیچ عنوان درست نیست که این نمایشگاه به هیچ عنوان نمایشگاه خوبی نبوده است و باید صبور بود تا این نمایشگاه نیز به روند رو به رشد خودش ادامه دهد.از 40 عکاسی که آثارشان را در این نمایشگاه نمایش داده اند، تنها آثار پنج عکاس به نامهای پریا احمدی، عاطفه خدابخش، رضا یاوری، میلاد گرگین و حمید حکاکی مورد قبولم هستند و این افراد با آثارشان من را هیجان زده کردند.
در بخش نخست گفتگو با عکاسان نرگس مقدم و محمد مروج توضیحاتی را در مورد آثار خود ارائه کردند.
در ابتدا نرگس مقدم در مورد مجموعه آثار خود با نام "تماشاچی" گفت: عکاسی را به صورت حرفهای از سال 1394 شروع کردم و یکی از علایق همیشگی من به عکاسی شهری و خیابانی و وسایل حمل و نقل عمومی مانند مترو و بی آر تی است به دلیل اینکه به نظرم فضای خوبی است که از خیابان ها و پارک ها دیدن کنم. در خیابان ولیعصر یکی از اصلی ترین وسایل حمل و نقل بی آر تی است و از فضای داخل اتوبوس مانند یک فیلتر سیاه جلوی چشم مخاطب استفاده کردم که میتواند ارتباط انسان با فضای شهر را کمرنگ تر کند.
سپس محمد مروج نیز در مورد مجموعه آثار خود با نام "اسکن" گفت: اواخر سال 91 یک مجموعهای را در خیابان ولیعصر شروع کردم و از هرچیزی در این خیابان شروع به عکس گرفتن کردم بدون اینکه پژوهشی کرده باشم و یا اطلاعاتی داشته باشم و تنها دوربین را به دست گرفتم و شروع به عکاسی کردم. آن مجموعه را برای یک جشنوارهای در شهر یزد ارسال کردم و این مجموعه در آنجا انتخاب شد و استاد راهنمای من آقای اسماعیل عباسی بود. ایشان گفت چرا در غروب و زمانی که چراغها روشن میشود عکاسی نمیکنید اما مهمترین نکته امیدی بود که به من داد.
مروج در ادامه گفت: یک روز از پل عابر پیاده تجریش به سمت بازار تجریش حرکت میکردم و یک لحظه حرکت ماشینها توجه من را جلب کرد و در آنجا شروع به عکاسی کردم. روز اول شروع به عکاسی کردم بدون اینکه بدانم داخل ماشینها چه اتفاقاتی رخ میدهد و دو مرتبه این عکاسی را انجام دادم که ماحصل این کار 800 فریم عکس شد.
بخش دوم این نشست به گفتگوی سه هنرمند دیگر اختصاص داشت و در ابتدا بابک جوادزاده در مورد مجموعه آثار خود به نام "ولی عصر" گفت: ما در یک جامعه سیاست زده زندگی میکنیم و در جامعهای زندگی میکنیم که امر سیاسی نسبت به امر اجتماعی بیشتر خودش را بروز میدهد و ما در زندگی روزمره درگیر شکلی از سیاست زدگی هستیم که خودش را خیلی جاها میتواند نشان دهد و عواقب زیادی داشته باشد. این کار در بستر یک خیابان بلندی که میتواند نمودی از یک شهر باشد، شکل گرفته است و در جای جای این فضا و در تمام این خیابان، با یک امر سیاسی و نمایش ایدئولوژیکی مواجه هستیم و این موضوع مانند یک بیلبوردی همیشه بالای سرمان است.
سپس آرمین عبدی نیز در مورد مجموعه آثار خود با نام "نظم اولیه" گفت: موضوع پروژه من نسبت به ایده محور بودن مقداری مشخص میشود. معمولا چیزی که اتفاق میافتد این است که یک تصویر من را درگیر خودش میکند و آن تصویر هم میتواند چیز خیلی ویژهای نباشد. این پروژه از یک تجربه شروع شد و سالی که این مجموعه را کار کردم، در خوابگاه زندگی میکردم. در خوابگاه داشتن یک پنجره خیلی مهم است و این پنجره یک منظری از منظره روبرو به من میداد و من همیشه آن را میدیدیم.
وی ادامه داد: یک اتفاقی رخ داد که مجبور شدم به اتاق کناری بروم و این جابجایی مختصر آنقدر برای من در آن منظره ای که می دیدم تأثیر گذاشت که انگار در یک ساختمان دیگر سکونت دارم. این موضوع همزمان شد با دو مجموعه دیگری که کار میکردم که آنها نیز در مورد منظره بودند. بعد از مدتی وارد یک برجی حدودا 22 طبقه در مرکز تهران شدم و این برج یکسری امکانات ویژهای برای من داشت که هر طبقه آن یک سالن یکپارچه ای بود و کل این برج شیشهای بود و حدود یک ماه از پنجرههای این برج عکاسی کردم.
در ادامه رضا یاوری درباره مجموعه خود به نام "پنجرههای نمایشگر" گفت: این پروژه مربوط به پایان نامه ام است و آن را سال گذشته آغاز کردم. از ابتدا شروع به عکاسی شهری کردم و از فضای شهری عکاسی کردم. ایده ای که برای اجرا کردن داشتم این بود که ما یک فرهنگ آموزشی را در دانشگاه با محوریت مدیوم عکاسی طی کرده بودیم و من میخواستم از تک تک آن چیزهایی که در این حدودا پنج سال یاد گرفتهام، ببینم چگونه میتوانم این کارها را ارائه دهم که در عین حالی که رد این آموزش ها در آن است، اما تقلید چیزهایی که آموزش دیدهام نباشد.
تاریخ خبر: 1398/09/14